دست نوشته های یک طلبه بانو

ما بی تو خسته ایم , تو بی ما چگونه ای ...
  • تماس  

درتدارک تحولاتی تازه ..

13 تیر 1394 توسط معتکف

 


چند روز است  میل به تغییر دارم.

تغییراتی اساسی در دکوراسیون دلم..

خیلی چیزها باید وارد شوند و بعضی چیزها باید دور انداخته شوند..

بعضی جاها را بس که غافل بوده ام تارعنکبوت گرفته و برخی جاها بوی نم گرفته..

باید رنگ تازه ای به پنجره های رو به باغ بزنم.

گیره های زنگ زده را از طناب بردارم ..

لباس های کثیف افتاده در گوشه کنارها را جمع کنم به شستن و پهن کردن در زیر آفتاب

ملایم تابستانی..

ظرف های شیشه ای را ساعت ها درون کف بگزارم.

گل های تازه بکارم.

بروم خرید در  بعدازظهر

چه قد کار دارم این روزها.

چه قد کار دارم این شب ها..

 2 نظر

طلبه‌ای که کافی شاپ دارد

12 تیر 1394 توسط معتکف

 

 

برخی از طلاب جوان علاقه بسیاری به فعالیت اجتماعی با گرایش های نوگرایانه دارند که بعضاً ورود طلاب جوان

به عرصه های شغلی غیر مرتبط با انتقاداتی روبرو بوده است.

سید هادی حسینی از طلاب اصفهانی است که درکنار درس و بحث طلبگی حوزه های علمیه، کافی شاپ کوچکی

را در نزدیکی میدان امام اصفهان راه اندازی کردهاست. گفتگوی کوتاهی را با این طلبه جوان در مورد نسبت طلبگی

با کافه داری و شغلی که برای خود برگزیده است داشته ایم که متن آن در ادامه می آید.

 

برای شروع کمی از زندگی و تحصیلاتتان بگویید.

سید محمد هادی هستم و در یکی از روزهای خدا در یک خانواده دوست داشتنی به دنیا آمدم. در زمان جنگ،

کردستان بودیم و بعد از آن به بیشتر استان های ایران ، همراه خانواده سفر داشتیم و در برخی از آنها زندگی

کرده ایم؛ به قول معروف “دنیا دیده بهتر از دنیا ندیده است".

در دانشگاه رشته اقتصاد خواندم و بعد از آن به حوزه علمیه رفتم، بخشی از دوران طلبگیم را در قم بودم

و بخشی را در اصفهان، اما چون همسرم اهل اصفهان بود، آخر به اصفهان برگشتم و فعلا در این شهر تحصیل،

کار و زندگی میکنم.

خب! طلبگی کجا و کافی شاپ کجا؟ چه شد که کافه دار شدید؟

تقریبا در تمام دوران درس خواندنم چه آنوقت که دانشجو بودم و چه حالا که طلبه هستم، کار کرده ام!

از بازاریابی و مسافرکشی تا پرواز تفریحی و خبرنگاری. به نظرم جوهره انسانی کار است. اهل بیت هم با

آنکه به در آمد خود چندان نیاز نداشتند، کار می کردند و ماحصل آن را می بخشیدند به فقرا.

بعد از اینکه مجدد به اصفهان آمدم، همسرم کمی سرمایه داشت که می خواستیم کاری راه بیندازیم. چند گزینه

مطرح شد، یکی تریا ، یکی فست فود، یکی شرکت تجاری و یکی هم کافه! خیلی فکر کردیم و با اهل فن مشورت

داشتیم، نتیجه اش راه اندازی کافه شد. البته در این تصمیم گیری یکی از دوستان خوبم –که او هم طلبه است-

به نام میلاد بسیار موثر بود. میلاد علاقه مند به راه اندازی کافه بود اما سرمایه لازم را نداشت و خلاصه این شد

که ما هم به کمک دوستم میلاد، کافه دار شدیم…

 

بین این همه شغلی که نام آوردید، کافه چه ویژگی داشت که انتخاب کردید؟

به نظرم طلبه باید در بین مردم باشند با آنها کار کند و با آنها زندگی کند. هرچه ارتباطش با لایه های مردم

بیشتر باشد، اثرگذاری اش هم بیشتر است. با این طرز فکر طبیعی است که شغلی برایم بهتر است که ارتباط

بهتر و بیشتری با مردم به ویژه جوان ها داشته باشد و این فرصت به خوبی در کافه ایجاد میشود. اینجا جوان ها

با فکرها و تیپ های مختلف می آیند و ساعتی از روز خود را در آن سپری میکنند، این بهترین فرصت برای یک طلبه است.

یعنی با آنها صحبت میکنید؟

کارمان چندین بخش دارد! یکی آن است که بهترین قهوه را برای مشتری دم کنم و بهترین پذیرایی را از او داشته باشم

، خب! او به اینجا آمده و هزینه میکند که بهترین خدمات را دریافت کند.

بخش دوم در تبلیغ غیر زبانی است! مطمئنم که بهترین راه تبلیغ، راه عملی است. وقتی مشتری می بیند که

–کافه دار- با یک چهره مذهبی پیش می آید و با خوش اخلاقی از او پذیرایی میکند و هوای او را دارد، این خودش

کشش و جذب ایجاد میکند.

بخش سوم که بیشتر برای مشتریان دایم و همیشگی جواب میدهد همان گفتگوی زبانی است که در کافه ما بسیار رواج دارد.

شما به مشتریانتان می گویید که طلبه هستید؟

اغلب آنها در لحظه اول متوجه تفاوت کافه دار با دیگر کافه هایی که دیده اند میشوند و برخی از آنها خودشان علت

این تفاوت را می پرسند؛ خب! من هم در جواب میگویم که ما طلبه هستیم و این معمولا میشود سر آغاز یک دوستی

و ارتباط بیشتر. الان اغلب مشتریان ما میدانند که باریستای آنها یک طلبه جوان است و شاید خیلی هایشان به همین

خاطر اینجا می آیند. بسیاریشان هم ساعات خلوت را انتخاب میکنند تا بیشتر بتوانیم گفتگو کنیم.

در طراحی کافه هم سعی کرده اید که عقاید خود را نشان دهید؟

نه! همینطور که می بینید، فضا و دکور کافه کاملا کلاسیک و عاشقانه است، بجز همین چند عکس که از شاعران،

بازیگران، اندیشمندان و سیاستمداران مشهور زده ایم و کمی جنبه اجتماعی به کافه داده دیگر هیچ المان مذهبی یا

اعتقادی به کار نرفته است. در برخورد و نوع پذیرایی هم تفاوتی بین مهمانانی که ظاهر مذهبی دارند و مثلا دختر

خانمی که در عرف به او بی حجاب میگویند نداریم. همه شان برای ما محترم و عزیزند چرا که معتقدم دل همه جوانان

ما متوجه خداوند و معنویت و انقلاب است. به قول رهبر عزیزمان “اینها یک نقص ظاهری دارند” مثل خود من که نقص

باطنی دارم. حالا این مفهوم در کافه ما بسیار احساس میشود.

 

چطور احساس میشود؟

ما مشتریان دایم زیادی داریم از خانم هایی که به قول معروف شل حجابند و یا آقا پسرهایی که تیپ ظاهریشان

مذهبی نیست! می آیند و بسیاری اوقات سر گپ بینمان باز میشود. خیلی وقت ها سوالات شرعی و یا اعتقادیشان

را می پرسند و یا حرف ها و درد دلهایشان را می گوند. آن وقت است که می بینیم چه قلب های همراهی و چه

باطن های تشنه ای دارند. فقط به خاطر یک دیوار توهمی بین ما و آنها فاصله ایجاد شده است که خدا را شکر این

دیوار در کافه برکه فرو ریخته و همه ما یکی شده ایم.

شما برای درست کردن قهوه و دیگر نوشیدنی ها آموزش هم دیده اید یا خودتان تجربی کار کرده اید؟

دین ما دستور داده که انسان هرکاری را میخواهد انجام بدهد باید با علم و اتقان باشد. به همین خاطر بنده هم

قبل از راه اندازی کافه به دنبال استاد بودم. خداراشکر با یکی از اعضای خوب انجمن قهوه اروپا که داور فینال

مسابقات باریستای ایران هم بود، آشنا شدم و نزد ایشان دو دوره متفاوت و تخصصی را گذراندم، این آشنایی

یکی از لطف های خدا به ما بود چرا که ایشان همیشه و با همه وجود هوای ما را داشته اند.

امروز کافه برکه در اصفهان یکی از معدود کافه های تخصصی و حرفه ای در بحث قهوه است و منوی تخصصی

قهوه داریم! در همه تبلیغاتمان هم می نویسیم که اولین و تنها بروبار این شهریم!

برای مخاطبین کمی هم درباره بروبار توضیح بدهید.

بروبار (brew bar) به سبک جدیدی از کافه ها در دنیا گفته میشود که در آن با دستگاه های مختلف و به

شیوه های تخصصی قوه را دم میکنند و دیگر از دستگاه تجاری اسپرسو یا خبری نیست و یا در حاشیه کار است.

در این سبک، قهوه طعم ها و عطرهای متفاوتی پیدا میکند که برای همه سلیقه ها جذاب است. در ایران تعداد

انگشت شماری کافه هستند که این دستگاه ها را وارد کرده و بار قهوه را راه اندازی کرده.

شما همچنان مشغول درس و بحث طلبگی هستید؟

بنده خودم را طلبه نمیدانم، طلبگی یک بار مسیولیت و یک هویت بزرگ دارد که برای قد و قواره کوچک من

خیلی بزرگ است. بهتر است بگویم که مشغول تحصیلات حوزوی هستم. رسایل، مکاسب را در قم تا نیمه

خواندم و حالا که به اصفهان آمدم دنبال درس و استاد می گشتم که خدا را شکر با کمک یکی از مشتریان،

استاد و مدرسه خوبی را هماهنگ کردم . از ترم آینده هم انشالله صبح ها کلاس و درس و بحث را به جدیت

مشغولیم، بعد از ظهر ها هم به دنبال رسالت طلبگی ام در کافه.

از طرف دوستان روحانی یا دیگران چه واکنش هایی به راه اندازی کافه شما شده؟

هشتاد درصد واکنش ها مثبت بوده، از دوستان مذهبی و حتی روحانیون عزیزی که به کافه ما می آیند و آنقدر

از این حرکت تعریف و تمجید می کنند که خجالت زده می شویم. البته بیست درصدی هم بوده اند که موافق

این کار نبوده و گاها کنایه هایی را هم میزنند، اما چون میدانم همان ها هم از سر دلسوزی است، ناراحت نمی شوم.

البته یک طیف هم هستند که از ورود یک طلبه به این فضا بسیار ناراحت و خشمگین شده اند، در صفحات مجازی

و واقعی بسیار سعی کرده اند که ما را تخریب کنند. تهمت میزنند، مشتریانمان را منصرف میکنند، برایمان مشکل

ایجاد میکنند، تبلیغاتمان را تخریب کرده اند و… اما چون میدانم که دارم به وظیفه ام عمل میکنم و کار برای خداست

، پس خستگی و ناراحتی معنا ندارد. به قول حافظ عزیز “وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم ، که در طریقت ما

کافریست رنجیدن

در آخر نکته ای یا خاطره ای زیبا که برایمان نقل کنید هست؟

در این مدت خاطرات بسیار زیبای زیادی دارم، از خانم بی حجابی که نگران نماز نخواندن دخترش بود تا مسیحی که

سوالات اعتقادیش را می پرسید یا مشتری خوبی که برای آمدن به کافه ما پول قرض کرده بود و توریست های آلمانی

که کتاب گوته را به ما هدیه دادند!

اما یک خاطره بسیار زیبا برای خودم ماندگار شده. در کافه رسم داریم که به مهمانان خارجیمان یک هدیه میدهیم

–چون نزدیک میدان امام هستیم و توریست زیاد می آید- در این هدیه نامه رهبر عزیز انقلاب به جوانان اروپا هم هست

بالاخره ما هم وظیفه داریم این نامه را به مخاطبینش برسانیم. یک روز جوان دانمارکی آمد و تا نامه را دید، گفت که این

نامه را قبلا خوانده و سوالات زیادی برایش ایجاد شده، از او خواستم تا بپرسد، حدود 3 ساعت طول کشید و همه

سوالاتش را پرسید و تا آنجا که می توانستم پاسخش را دادم، در آخر بسیار خوشحال بود، می گفت یکی از بهترین

روزهایش بوده و بارها تشکر کرد. آن روز، مثل همیشه، یکی از روزهای خوب کافه ما بود.

 

متن اصلی خبر در هشدار نیوز

 نظر دهید »

17 فتوای جنجالی از داعش

12 تیر 1394 توسط معتکف

 

1. جهاد از دشمن نزدیک تر آغاز می شود واین به آن معنی است که باید ابتدا تمامی شیعیان ومخالفان مسلمان

در کشورهای اسلامی از بین بروند وبعد به سوی دشمنان دیگری همچون رژیم صهیونیستی ، آمریکا یا روس ها رفت.

2. هر کسی که مخالف افکار داعش باشد هرچند مسلمان بوده ولا اله الا الله هم سر بدهد بازهم باید کشته شود

زیرا مخالفت با داعش یعنی موضعگرفتن در س نگر دشمن.

3. دختران حق پوشیدن شلوار جین یا پولیور را ندارند.

4. پسران حق کوتاه کردن مو یا داشتن مدل موی را ندارند ، شانه زدن مو جزو موارد ممنوع محسوب شده ومجازات

در پی دارد.

5. مراجعه زنان به دکتر های زنان وزایمان برای معالجه ممنوع است.

6. پوشیدن هر نوع شلوار فاق کوتاه برای مردان در تمامی مناطق ممنوع می باشد.

7. هرکسی که در نماز جمعه شرکت نکند با 25 ضربه تازیانه مجازات خواهد شد.

8. زنان ودختران بدون وجود محرم حق نشستن پشت دستگاه رایانه متصل به شبکه اینترنت را ندارند.

9. یک دختر سوری به دلیل ورود به شبکه فیسبوک به اعدام محکوم وسنگسار شد.

10. تمامی دیوارهای اماکن دولتی ومساجد باید به رنگ سیاه در آیند.

11. ترمیم وبازسازی کلیسا های تخریب شده ، بر افراشتن صلیب یا بلند کردن صدا برای مسیحیان ممنوع وحمل

سلاح برای غیر مسلمانان حتی برای دفاع نیز از محرمات است.

12. زن ها باید نقابی سیاه رنگ پارچه ای بسیار ضخیم به صورت داشته باشند در صورتی که این پارچه از نظر

ماموران امنیتی ضخیم تشخیص داده نشود زن مذکور بازداشت می شود. این قانون علاوه بر زنان شامل

مانکن های فروشگاه ها نیز می شود.

13. اسامه القوصی یکی از مفتی های داعش با صدور فتوایی به مردان اجازه چشم چرانی داد و مدعی شد که

براساس سندی در زمان پیامبر(ص)یکی از صحابه در یک چاه مخفی شد و دختر مورد علاقه خود را از انجا

مشاهده می کرد.

14. خوردن واستفاده از یخ به دلیل آنکه در دوره پیامبر وجود نداشته ممنوع وحرام است.

15. تمامی مساجدی که در داخل آن مزار یکی از پیامبران یا صالحین در آن قرار گرفته باشد باید ویران گردند.

16. استفاده از موبایل های پیشرفته برای جنگجویان رده پایین ممنوع است اما رهبران داعش می توانند از آنها

استفاده کنند.

17. تمامی دانشکده های هنر موجود در موصل تعطیل وتمامی دانشجویان موجود موظف به تحصیل در رشته

خطاطی شدند.

در اینجا این پرسش مطرح می شود که آبشخور این فتواها از کجاست وچه کسانی چنین فتواهای بی سابقه

ودیوانه واری را صادر می کنند.

یکی از مهمترین نظریه پردازان ومفتیان گروه داعش محمد العریفی است او یکی از سرشناس ترین روحانیون

وهابی است که تقریبا در مورد همه چیز فتوا صادر می کند وطی سه سال گذشته صدها فتوا در رابطه با مسایل

سوریه ، عراق ، لبنان ، حوثی ها ومناطق دیگر صادر کرده است.

با این وجود حتی یک فتوای صریح در رابطه با مسئله فلسطین وبه ویژه غزه صادر نکرده بلکه تلاش کرده فتواهایی

از این دست را با آمیزه ای از طایفه گری صادر کند.

او هرگز حاضر به نام بردن از حزب الله به این نام نیست بلکه از این گروه مبارز که موفق به شکست رژیم

صهیونیستی شده با صفت های نکوهیده یاد می کند، در آخرین اظهار نظرش در مورد لبنان و با وجود آنکه

تمامی طرف ها داعش را مسئول گلوله باران منطقه عرسال معرفی کردند دراظهار نظری که در یوتیوپ و در

صفحه شخصی اش در تویتر منتشر شد برخلاف تمامی این نظرات ارتش لبنان وحزب الله را مسئول این حملات

توصیف وادعا کرد آنها به دنبال کشتار اهل سنت عرسال می باشند اما بعد ازآنکه دولت ریاض و شخص پادشاه

عربستان از ارتش لبنان حمایت وکمک مالی چند میلیون دلاری را برای آن اختصاص داد ، به سرعت این فتوا را

از صفحه خود حذف نمود.

“مانع بن ناصر المانع” دیگر شیخ وهابی داعشی است که فعالیت خود را در صفحات اجتماعی در حمایت از این

گروه تروریستی به شدت ادامه می دهد.

او از نظر تحصیلات علوم دینی در سطح متوسطی قرار داشته اما به دلیل آنکه مشاور شرعی یکی از زنان

شاهزاده سعودی!! است از نفوذ خاصی درعربستان برخوردار می باشد.

او تا مرز تکفیر تمامی مخالفان داعش در شام وعراق هم پیش رفته اما آنچه باعث رسوایی وی وخروج تدریجی اش

از رسانه ها شد افشای جعلی بودن

مدرک دکترای اوست که از دانشگاه ویست کلایتون دریافت کرده است ، این دانشگاه تقلبی و صوری چندی پیش به

یک سگ مدرک فوق لیسانس داد.

در حالیکه در پایگاه ebay مدارکش را می توان با 179 دلار خریداری کرد.

در این حال رسانه های نزدیک به داعش ” عثمان آل نازح” را به عنوان مفتی خود معرفی می کنند ، او در داخل

عربستان جزو افراد سابقه دار بوده و توسط عشیره اش نیز مطرود اعلام شده است. او توسط یک دادگاه عربستان

در پرونده قتل 7 کارگر آسیایی مجرم شناخته شد اما موفق گردید با فریب افراد قبیله اش 800 هزار ریال سعودی

از آنها گرفته وخود را از اعدام نجات داده سپس متواری شود..

او پس از گریختن از عربستان به گروه داعش در سوریه پیوست وهم اکنون مفتی این گروه در عراق وسوریه است.

به اعتقاد کارشناسان ال نازح شخصیتی بسیار ضعیفی در قبال رهبران اصلی داعش داشته اما با توجه به

تاثیرگذاری اش بر جوانان عربستانی وموفقیتش در کشاندن آنها به صحنه جنگ در این مسند قرار داده شده است.

پیش از او نیز ابو اسامه القحطانی دیگر مفتی گروه داعش که او نیز یک عربستانی تبار است مفتی داعش بود, اما

با آتش نیروهای نظامی ارتش عراق در شهر بیجی در شمال تکریت به هلاکت رسید.

مردم فلوجه هم که از فتواهای این مفتی ها به ستوه آمده بودند 5 اوت گذشته 4 روحانی سلفی ـ داعشی را

به ضرب گلوله به هلاکت رساندند.

به گفته منابع خبری این چهار روحانی توسط گروهی که خود را گردان های نجات فلوجه می نامد از پای در آمدند.


 پی نوشت : واقعا نمی دانم با خواندن خبر این چنینی ,به این جهالت بشری باید خندید یا گریست!

متن اصلی خبر در فارس نیوز

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 20
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست نوشته های یک طلبه بانو

اللهم ثبت قلبی علی دینک.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مناسبت نوشت
  • یادداشت های عصر جمعه
  • دست نویس هایی در خلوت
  • اولین ها
  • و حضرت (ع) چنین فرمود
  • صرفا جهت تلنگر
  • نقل نوشته های یک حاج آقا
  • تولد یک پروانه
  • وقایع اتفاقیه
  • شعرنوشته های شخصی
  • مناجات نامه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس