زیر درخت آلبالو
09 آذر 1396 توسط معتکف
گاهی وقت ها اتفاقاتی در زندگی می افتد که هوای شهر را برای آدم پر از جیوه می کند پر از سرب.
اتفاقاتی که تمام جوکها را بی مزه می کند و تمام رنگ های جیغ را در بازه ای از سیاه تا سفید تغییر می دهد.
این جور وقت ها آدم حاضراست همه برنامه هاش رو تعطیل کند تا بتواند فقط یک درخت آلبالو پیدا کند برود
زیر سایه اش بنشیند ؛ و با چشمانی بسته , نفس های عمیق بکشد, نفس های عمیق , عمیق , عمیق.
دلم یک درخت آلبالو می خواهد این روزها وسط یک جزیره تک نفره با آسمانی آبی و چند تکه ابر ملایم.
و کمی حال پنج سالگی ام را در آغوش پدری که دیگر ندارمش.
چه قد زود بزرگ شدیم و درخت های آلبالو را گم کردیم و پدر پیر شد و مادر عصا دست گرفت .
آهای هوای خوب پنج سالگی کجایی…
(منبع عکس: www.nahalahi.com)