دست نوشته های یک طلبه بانو

ما بی تو خسته ایم , تو بی ما چگونه ای ...
  • تماس  

اندوه نوشتی برای مادران بی قرار این روزها...

08 مهر 1394 توسط معتکف

 

این روزها فاجعه منا بدترین احوالات را بر دل مردمم تحمیل کرده است.

حاجیان امسال یا با تن های زخمی یا جسد های یخ زده از لگد مال شدن زیر پاها به خانه

برخواهند گشت .تصاویر اجساد و افراد مفقود شده ..گریه ها ی انتظار خانواده های بلاتکلیف,

حاجیانی که با خاطراتی تلخ و ترسناک از جمعیت در هم تلنبار شده و نیم برهنه مردگان در

خیابان ها , خاطراتشان را در ساک هایشان جمع می کنند .

امان از دلتنگی مادرانی که باید جای بدن های احرام رفته, جسدهای سرد فرزندانشان

را در آغوش بگیرند.

امان از دل دختران کوچک چشم انتظار پدر ها …امان از دل زن ها ی بیوه شده.

چه قدر همه چیز این اتفاقات شبیه داستان ارباب بی کفن است,

حج ناتمام , گریه دختران کوچک , دلتنگی مادران بی فرزند …

خدایا به بی قراری های این روزهایمان آرامش ببخش…

 

 نظر دهید »

بدرقه مبارکه یک ماه ...

26 تیر 1394 توسط معتکف

امشب آخرین شب سحری خوران است.

آخرین شب تا صبح نخوابیدن, از ترس جانماندن از سحری و نماز اول وقت..

چه قد چشم به راه بودیم که باز دیده به دیدار ماه مبارک باز کنیم و حالا دستی دستی دارد آب می رود این

لحظات آخربا هر بار صدای چک چک  عقربه های ساعت.

خیلی ها برنامه ریختند به ختم قرآن در جمع خوانی های مساجد و امامزادگان و برخی خلوت را برای انس با حرف

زدن با خدا و حرف زدن های خداوند انتخاب کردند.

بعضی ها ماه مبارک پله شروع شان برای آغاز نو شدن اخلاق شان شد و بعضی دل به انجام اتفاقات بیشتر از این

بستند.

این ماه برای آنان که اهل دل اند یک قدم جلوتر رفتن از روزهای آغاز ماه مبارک بود و هست.

با خودم فکر می کنم می تواند برای من هم بهانه یک  شروع تازه تر  باشد .

رمضان سال آینده را اگر عمری باشد می خواهم بلند قامت تر از حالایم شده باشم.

خدایا  قد مان را به سمت خودت رشد بده از حالا تا دیدن دوباره ماه مبارک..آمین.

 4 نظر

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی...

19 تیر 1394 توسط معتکف

 

دیشب , به روایتی شب پایانی لیالی قدر بود..

در خلوت اتاق نشستم به خواندن دعای دلبرانه جوشن کبیر و حیف که تا چشم به هم زدم دعابه بند صدمش رسیده بود و اصلا نفهمیدیم چه طور کلمات جلو رفتند در آن خلوت نیم شبی ؛ و تا آمدیم کمی انس بگیریم دیدیم زیر کتاب قرآن, پناه گرفته ایم به گفتن بک یا الله های ملتمسانه به قصد اجابت خواهی ..

قانون نانوشته ای در عالم هست و آن این که اصولا وقت هایی که خوش بگذرد به دل آدم ؛زودتر سپری می شوند..

شب های قدر هم از آن شب هاست انگار.

چه قد منتظر آمدنش بودیم به ردیف کردن دعاهای در صف مانده …چه بغض ها که پنهان کرده بودیم لا به لای کلمات جوشن کبیر وآیه های دخان و روم  وقدر و عنکبوت به هم برسانیم در طلب خواسته های آسمانی و زمینگیر شده ..

خدا کند به قول آن جمله آشنایی که طی این شب ها به برکت شبکه های اجتماعی دست به دست چرخید ,این 

شب بیداری ها بیدارمان کرده باشد و تلنگری به شیوه خوب زیستن هایمان باشد..

هرچند این دو سه شب بهانه است که تمرین عاشقی کنیم وگرنه اگر اهل دل باشیم, همه ایام سال,

تلنگر ها جاری اند در عالم.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست نوشته های یک طلبه بانو

اللهم ثبت قلبی علی دینک.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مناسبت نوشت
  • یادداشت های عصر جمعه
  • دست نویس هایی در خلوت
  • اولین ها
  • و حضرت (ع) چنین فرمود
  • صرفا جهت تلنگر
  • نقل نوشته های یک حاج آقا
  • تولد یک پروانه
  • وقایع اتفاقیه
  • شعرنوشته های شخصی
  • مناجات نامه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس