دست نوشته های یک طلبه بانو

ما بی تو خسته ایم , تو بی ما چگونه ای ...
  • تماس  

گزارش نویسی یک تغییر

04 خرداد 1394 توسط معتکف

 

دیروز در نمازخانه مدرسه علمیه ما, مراسم معارفه و تودیع مدیریت سابق و جدید مدرسه با حضور امام جمعه

استان,مدیر مدارس علمیه خواهران استان و چند نفر از مسئولین استان برگزار شد.

این که اصل خبر بود. ولی برای من جالب تر از این اتفاق, حواشی آن بود.اما حواشی ماجرا:

حاشیه نوشت اول: خانم هایی که به مراسم دعوت شده بودند با دیدن مسئولین و برخی از معلمین ما انگار برای

عید دیدنی آمده بودند,بس که با مهر و دوستی با هم احوالپرسی می کردند. ما که خوشمان آمد.

بی ربط نوشت اول: یکی از بچه ها عکس دوستان را کلیپ کرده  و آورده بود با موبایل تقدیم بچه ها کند.

اما حیف که موسیقی دیپس دیپس ؛ رویش گذاشته بود که به آن چهر ه های محجبه نمی آمد.خلاصه به قول

استاد کلام,جمع ضدینی شده بود برای خودش. دلیل این امر را پرسیدم فرمود: موسیقی مناسب نداشتم.الله اعلم.

حاشیه نوشت دوم: یکی از مسئولین مدرسه فرمودند: فلانی جان, گزارش مراسم را ریز به ریز بنویس.

ما هم اطاعت امرکردیم و با مصیبت فراوان هی چادر محترم را در زوایای مختلف تنظیم  می کردیم تا هم

خوش عکس و نامحسوس درعکس های مراسم بیفتیم و هم گزارش کار کامل نوشته شود.

حاشیه نوشت سوم: وقتی امام جمعه در حال تحویل تقدیر نامه های ارگان ها ی مختلف به مدیر سابق مان بود,

ما هم دنبال هر کدام از تقدیر نامه ها بغض مان می آمد تا نزدیک حلق مان, اما خدا رو شکر همه را یکی یکی

قورت دادیم ونگذاشتیم کسی از احساساتمان مطلع شود.

حاشیه نوشت چهارم : با معرفی مدیر کنونی توسط امام جمعه فهمیدیم که از تبار خانواده های  قدیمی

و اصیل سادات در استان هستند.

حاشیه نوشت پنجم: پایان مراسم ,  عده ای از دوستان زحمت آب میوه و کیک های روی میز های عسلی را

بر ما مرتفع نمودند, اما بیرون که رفتیم با مشاهده مسئولین پذیرایی  و ادامه کیک و آب میوه ها, به

رحمت بی کران خدا که همچنان در حال جاری شدن در حوزه بود,پی بردیم.

حاشیه نوشت ششم : در محوطه  مرکزی حوزه صحنه هایی از اشک و لبخند جریان داشت, جلوی اتاق

پژوهش صحنه لبخند و  تبریک و در آغوش گرفتن مدیر فعلی حوزه بودو اتاق مدیریت هم شاهد رفت و آمد گروهی

اساتید و بچه های طلبه بود که با باذوق داخل می شدند و با تأثر و گاه چشمانی خیس خارج می شدند.

حقیقتش خواستیم برویم یکی از آن هارا که با چشمانی خیس به فکر فرو رفته بود درآغوش بگیریم و

دلداری بدهیم , امااز ترس اینکه بغضمان شکوفاشودو و ضع را ضایع ترکنیم از انجام این عمل انسان دوستانه 

انصراف دادیم.

حاشیه نوشت هفتم : به رسم ادب به مدیر جدید تبریک گفته و جمله ای متملقانه نثارشان کردیم. بعد هم

با دوستان به دفتر مدیریت رفتیم وعرض ادب و تشکر و تقدیر از مدیر محبوبمان  نمودیم. هی هم لبمان را

گاز گرفتیم که اشک مان سرازیر نشود. .مدیر هم از ما طلب حلالیت نمود و گفت از همه ما راضی است و

سلامش را داد به غایبین برسانیم.

حاشیه نوشت هشتم: همه ملت  شاد و خرم , به خانه هایشان رفتند و من ماندم با گزارش طولانی مراسم

که تا دم صلاه ظهر ما را دردفتر فرهنگی معطل کرد. هدیه این کار را هدیه به حضرت زهرا (س)  نمودیم

(آخه ریاکاری تاکجا….)و رفتیم آن سمت خیابان به انتظار ماشین که با تفضلات الهی, راننده بدون اینکه

به بهانه گرمای هوا و مسافر نبودن با مادربست حساب کند, با کرایه معمول ما را به مقصد رساند و 

این گونه بود که پس از پایان یک روز پر ماجرا دوباره به  آغوش گرم خانواده برگشتیم.

 

 

 

 

 

 2 نظر

به بهانه میلاد امام زین العابدین (ع)

03 خرداد 1394 توسط معتکف

 

امروز میلاد امام سجاده هاست .

امروز صبح که دست به خواندن مناجات شعبانیه بردم, در طی زمزمه این مناجات حقیقتا عاشق و معشوقی؛ به چینش هنرمندانه کلمات

اش فکر میکردم و اینکه چه زیبا و با سلیقه, با رعایت آهنگ کلمات, از مضمونی  به مضمونی دیگر رفته است.

وقتی حرف زدن های عامیانه خودم و دیگر آدم ها را با خدا نگاه می کنم میبینم هیچ وقت به گونه این موزون و مضمون, پله پله تا ملاقات

خدا سخن نگفته ایم.

یکی از غنی ترین مجموعه های ادبی عرفانی مناجات, تحت عنوان صحیفه سجادیه و مناجات پانزده گانه  خمس عشر است که به زبان

مبارک   و  ازدل پر سوز امام سجاد (ع) روایت شده است.

این دعاها را باید در خلوت و دور از هیاهوی شهر و کارها و آدم هایش, خواند تا متوجه حال و هوای غریب امام سجاد(ع)  درشکل حرف

زدنش با خدا شد. اصلا انگار برای خود ما بندگان به فراموشی مبتلا شده در همه دوران ها نوشته شده است.

فکر می کنم خوب است این ایام باقی مانده تا ماه رمضان , سری به کتابخانه بزنم و صحیفیه سجادیه را  بردارم و در خلوت نیمه شب

همراه با زمزمه امام  عابدان راهی دوباره به سمت آسمان پیدا کنم.

 3 نظر

به بهانه تولد باب الحوائج ابالفضل العباس (ع)

02 خرداد 1394 توسط معتکف

 


امروز چهارم شعبان است.

سالروز تولد فرزند دلبند امام علی (علیه السلام) و ام البنین  (سلام الله علیه).

بچه که بودم تصور این مرد, برایم  عموی مهربان  و آب آور اهل حرم بود در صحنه کربلا ..

نوجوانی ام  اورا حامی حسین (ع) و دشمن شمر می دانستم.

و حالا که بزرگ تر شده ام برایم تجسم یک حقیقت است و آن تسلی و قوت قلب حضرت زینب (س) است در

صحنه کربلا..

هر جوری که بروم و برگردم و نگاهش کنم او را وسط صحنه کربلا میبینم ؛ انگار از اول تاریخ همان جا ایستاده, با

همان دست ها ی بریده و مشک پاره پاره شده…

رورهای اولی که سوریه تحت حمله داعشی ها بود , غم تلخی بر جانم سایه می انداخت و فکرم این بود که نکند

دست آلوده این قبیله نامشروع به حرم حضرت زینب (س) برسد و بخواهند جسارتی کنند که آن روز برای غیرت

شیعه , پایان تاریخ خواهد بود.

بعدها که نام شهدای مدافع اهل حرم به گوشم خورد, انگار بار سنگینی از وحشت و اندوه بر زمین نهاده بودم.

مخصوصا که شعارشان (کلنا عباسک یا زینب (س) ) را میشنیدم از کسانی که در وبلاگ ها و سایت ها و رسانه

ها تحت عنوان مدافعین اهل حرم به زبان می آورند.

 این روزها بیشتر درک میکنم قوت قلب بودن حضرت عباس (ع) را برای زینب(س) .هزار سال دیگر هم بگذرد غیرت

قبیله عباس(ع) مدافع حضرت زینب (س)  از دست های پلید و نامشروع خواهد بود.

این را بدن های معطر شهدای مدافع حرم که هر بار از سوریه بر می گردند و در کربلا طواف می شوند فریاد

می زند.

 

 8 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست نوشته های یک طلبه بانو

اللهم ثبت قلبی علی دینک.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مناسبت نوشت
  • یادداشت های عصر جمعه
  • دست نویس هایی در خلوت
  • اولین ها
  • و حضرت (ع) چنین فرمود
  • صرفا جهت تلنگر
  • نقل نوشته های یک حاج آقا
  • تولد یک پروانه
  • وقایع اتفاقیه
  • شعرنوشته های شخصی
  • مناجات نامه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس