دلتنگ نوشتی در ساعت دو نصف شب
11 خرداد 1394 توسط معتکف
خدایا, می دانم سر خیلی کارها دبه درآورده ام..
هی قول داده ام که اگر فلان شود چنین می کنم و بهمان..
هی تو می دانستی حرف مفت می زنم و باز, راه آمدی با کنیز پر مدعای همیشه طلبکارت.
خدایا, می شود باز از سر حوصله , حوصله کنی و بی خیالم نشوی از الان تا هیچ وقت؟…
حتی وقتی خیال برم می دارد که پیش تو اعتبارم جور است.
شب از آن شب هاست که با روی سیاه آمده ام که با چشم سرخ برگردم؛
بس که هی دلم دل دل می کند به دلواپسی مشغول غیر تو شدن..
هرجای دنیایم که هستی:
(تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ*…)
*: گزیده ای از مناجات دلبرانه شعبانیه