دست نوشته های یک طلبه بانو

ما بی تو خسته ایم , تو بی ما چگونه ای ...
  • تماس  

قدم زدن وسط کهکشان راه شیری

15 تیر 1394 توسط معتکف

 


تو ذهنم کلی برنامه ریختم که شب قدر اول رو چه طور بگذرونم .

اون قدر خسته بودم که فقط پنجاه بند از دعا رو تونستم بخونم .چون ساعت نزدیک سحر بود و سحری نخورده بودم.

بعد اذان هم خوابم برد.

فکر میکنم برای شب اول عیب نداره.

به نظرم دعای جوشن کبیر فوق العاده است.

کاش می شد یه نسخه ازش رو بهمون می دادند که تو عالم قبر و برزخ هم بخونیم و آروم بگیریم اونجا با این

بندهای دل انگیز….

شب ها به مرگ و برزخ و قیامت فکر کردن حال آدم رو عوض می کنه.مخصوصا اگر دعای جوشن کبیر بخونی,

 دل آدم از جاش کنده میشه؛انگار که در حال قدم زدن باشی وسط هزاران کهکشان راه شیری

تودر تو..

 1 نظر

تقدیرها درراهند...

14 تیر 1394 توسط معتکف

  

کم کم به آستانه شب های قدر نزدیک می شویم.

از آن شب های خاص که هرکسی به اندازه بضاعت قلبی اش اتصال می گیرد و دعا به آسمان می فرستد به قصد اجابت شدن.

ازآن شب هایی که همه شکلها و رنگ های آدمیان کنار همند و زبان ها مشترک  می شوند در فریاد زدن آفریدگار هستی .

وقتی که فرشته های آسمانی همنشین زمینیان می شوند و زمینیان بوی آسمان می گیرند به ندای بک یا الله…

دیگر غریب نیست هم نشین شدن حجاب های رنگ رنگ زنانه در محفل دعا از شدت هم آغوشی تنگاتنگ  نیایش و اشک .

 همه انگار با تمام نقص های ظاهر و باطن شان, در تلألؤ  کامل ترین شب عاشقانه های عالم,بوی ماه می گیرند.

و  لب ها , همه, قرآن به دست خواندن کلمات ناشنیده اند از شدت هیجان بندگی کردن.

دست های دلم از حالا,بالاگرفته است خواستن های ناتمامش را از شش جهت هستی …

باید در تدارک خواستن های بهتری  در این شب های تا سحر, استجابت  باشم.

 

 نظر دهید »

تقدیرها درراهند...

14 تیر 1394 توسط معتکف

 

 

 

کم کم به آستانه شب های قدر نزدیک می شویم.

از آن شب های خاص که هرکسی به اندازه بضاعت قلبی اش اتصال می گیرد و دعا به آسمان می فرستد به قصد اجابت شدن.

ازآن شب هایی که همه شکلها و رنگ های آدمیان کنار همند و زبان ها مشترک  می شوند در فریاد زدن آفریدگار هستی .

وقتی که فرشته های آسمانی همنشین زمینیان می شوند و زمینیان بوی آسمان می گیرند به ندای بک یا الله…

دیگر غریب نیست هم نشین شدن حجاب های رنگ رنگ زنانه در محفل دعا از شدت هم آغوشی تنگاتنگ  نیایش و اشک .

 همه انگار با تمام نقص های ظاهر و باطن شان, در تلألؤ  کامل ترین شب عاشقانه های عالم,رنگ و بوی ماه می گیرند.

و  لب ها , همه, قرآن به دست خواندن کلمات ناشنیده اند از شدت هیجان بندگی کردن.

دست های دلم از حالا,بالاگرفته است خواستن های ناتمامش را از شش جهت هستی …

باید در تدارک خواستن های بهتری  در این شب های تا سحر, استجابت  باشم.


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

دست نوشته های یک طلبه بانو

اللهم ثبت قلبی علی دینک.

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مناسبت نوشت
  • یادداشت های عصر جمعه
  • دست نویس هایی در خلوت
  • اولین ها
  • و حضرت (ع) چنین فرمود
  • صرفا جهت تلنگر
  • نقل نوشته های یک حاج آقا
  • تولد یک پروانه
  • وقایع اتفاقیه
  • شعرنوشته های شخصی
  • مناجات نامه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس